چند توصیه ساده و مهم
از زمان قبولیم تو کنکور تا به امروز با افراد زیادی برخورد داشتم که قصد شرکت تو کنکور MBA رو داشتن و سوالاتی راجع به منابع و نحوه خوندن و ... می پرسیدن و منم تا جایی که تونستم سعی کردم اگه کمکی از دستم برمیاد انجام بدم. حالا که بیشتر از یه سال از اون زمان می گذره و خب نتیجه کار همه این دوستان مشخص شده به یه نتایجی رسیدم که فکر کردم گفتنش خالی از لطف نباشه.
شاید این جمله خیلی کلیشه ای و پیش پا افتاده به نظر بیاد ولی عین واقعیته که اولین چیزی که واسه قبولی توی این کنکور لازم دارید اعتماد به نفسه. باید قلبا اعتقاد داشته باشید که می تونید موفق بشید. توصیه من اینه که بعد از اینکه خوندن متن کتابها تموم شد و وارد مرحله تست زنی شدید، یه نگاهی به درصدها و رتبه های قبولی سالهای قبل بندازید و ببینید کدوم یکی از این درصدها و رتبه ها براتون دست یافتنی تره. بهتره که هدف خودتون رو کمی بالاتر از این درصدها بذارید و سعی کنید که با تمرین هرچه بیشتر به درصدهای هدف برسید. اگر فکر میکنید می تونید به درصدهایی که رتبه مورد نظرتون رو تامین می کنه برسید، تلاش کنید و از شکست ناامید نشید.
نکته مهم تری که باز هم مربوط به اعتماد به نفس میشه، اینه که خودتون بتونید واسه خودتون برنامه ریزی کنید و این کار رو از کس دیگه ای نخواید چون هیچ کس مثل خود شما روی تواناییها و محدودیتهاتون شناخت نداره. کسی که کار میکنه با کسی که تمام وقتش آزاده نمیتونه یه برنامه یکسان داشته باشه، همینطور کسی که یه رشته خوب رو توی یه دانشگاه معتبر خونده با کسی که تو رشته یا دانشگاه سطح پایین تری تحصیل کرده. این مطلبو به این خاطر گفتم که زیاد پیش میاد که مثلا یکی میپرسه خب من این کتابو خوندم، بعدش چی بخونم، چقدر وقت روی فلان درس بذارم، روزی چندساعت بخونم و سوالاتی از این دست که تو این وبلاگم زیاد مطرح میشه. متاسفانه نکته مشترک همه کسایی که به خودشون واسه برنامه ریزی اعتماد نداشتن این بود که هیچکدوم نتیجه زحماتشونو نگرفتن. منظور من این نیس که سوال نکنید یا از کسی کمک نخواید ولی کمک گرفتن از دیگران باید در حد معرفی منابع و روال کلی واسه استارت اولیه باشه. بقیه مسیر رو به خودتون اعتماد کنید و دنبال کسی نباشید که مرحله به مرحله بهتون بگه چکار کنید چون اون شخص برنامه ای رو میگه که خودش باهاش پیش رفته و نه برنامه ای که لزوما به درد شما بخوره.
نکته آخر که شاید یه کم به نظر عجیب بیاد اینه که یه جاهایی هم هست که برنامه ریزی زیاد جواب نمیده و در واقع فقط استرستون رو بیشتر می کنه. شاید براتون پیش اومده باشه که بعضی مواقع نمی تونید پیش بینی کنید که خوندن یه کتاب چقدر زمان می بره یا اینکه بین تعداد زیادی کتاب گیر افتادید و نمی دونید با چه ترتیبی بخونیدشون. همونطور که گفتم اینطور مواقع تلاش واسه یه برنامه ریزی دقیق بیشتر باعث اضطراب میشه و به نظر من بهترین کار اینه که فقط با یه حساب و کتاب سرانگشتی یه برنامه کلی و احتمالا غیر دقیق بریزید و بعد از اون به دور از هرگونه افکار اضطراب آور، فقط سرتون رو بندازید پایین و بخونید بدون اینکه حتی به یک ساعت بعدتون فکر کنید. در واقع این از همون مواقعیه که باید فقط تو زمان حال زندگی کنید.
موفق باشید